مدتي پيش مطلبي خواندم از يك دوست در يكي از شبكه هاي اجتماعي بگذريم كه مطلب چه بود و چه كامنت هاي زن ستيزانه اي گرفته بود و مرا تا ما فيها خالدون سوزانده بود، وقتي خواندمش اين را نوشتم نه اينكه كسي خيال كند تمام فعالان حقوق زن در اين مملكت همين اند نه اينكه كسي فكر كند من فعاليت براي حقوق زنان را عبث ميدانم كه كاملن برعكس! و دست آنهايي را كه در اين راستا كار ميكنند ميبوسم اما مثل يك واقعيت بخوانيدش و فكر كنيد خواسته ام بگويم ما بايد خيلي خودساخته تر ازاينها باشيم و خيلي بيشتر به خودمان باور داشته باشيم.
فعال حقوق زن است داعيه ي پرچم داري و تغيير و اينها دارد همه جا حاضر است و براي هر مساله اي گبي و نسخه اي دارد كه بپيچد هزار تا برنامه و سمينار و كارگاه آموزشي رفته چه داخل چه خارج اما:
– وقت ناهار در دفتري كه كار ميكند از پوشش و گب زدن تحريك كننده دختر بخش پذيرش پشت سرش ميگويد از اينكه خيلي مست و ولنگار مينمايد و با همه خوش وبش ميكند و ديگران همه سرشان را به نشانه تاييد چند بار از بالا به پايين تكان ميدهند.
– ميخواهد دوسيه بسازد براي زني كه كار ميكند در اداره اي ديگر، يك ايميل جعلي درست ميكند و عكس هاي خودماني و راحت زن را كه در يك مهماني خودماني گرفته اند ميفرستد به ايميل كارمندان مردي كه زن را ميشناسند.
– با دختري بنا به دلايل غير كاري مشكل دارد با نفوذي كه دارد به تمام دفاتري كه ميشناسد ميسپارد فلاني را استخدام نكنيدچون قبلا اينجا بوده و وقتي لازمش داشته ام استعفا داده و آدم درستي نيست.
– در مبارزات انتخاباتي يكي از نكاتي كه در هر منطقه گوشزد ميكند نماز نخواندن بچه هاي كانديد خانمي است كه رقيبش است.
– پيشرفت و موفقيت هاي زنان ديگر را مستقيم مربوط ميداند به ميزان لوندي و آزاديشان در روابط و از ابرازش در هيچ جا ابايي ندارد.
اينها را كه نوشتم به عينه ديده ام در جامعه ي خودمان. اما هرگز و هرگز نميخواهم بگويم مشت نمونه ي خروار است فقط ميگويم كاش حقوق زن نهادينه ميشد در خودمان و هركس اول هواي حقوق خودش و دور و بري هاي خودش را داشت.