شايد آدميزاد بايد عادت كند به تنهايي تجربه كردن هر چيز.

بسيار وقت است كه درست و حسابي به يك آهنگ و موسيقي گوش نداده ام كه خيلي لذت ببرم يا فيلمي ديده باشم كه تا چند روز مزه اش زير دندانم باشد. نميدانم چند سال ميشود ،يادم رفته شايد هم در اين فاصله گاهي بوده چند تا آهنگ يا فيلم اما ميدانم خيلي وقت است كه كيف نكرده ام و وسط يك خواندن با تمام وجود همخواني نكرده ام با خواننده. شايد از همان وقت هايي كه كم كم هركداممان شروع كرديم به جدا جدا فيلم ديدن. هركسي روي سيستم خودش. يكي با تبلت، يكي با لپ تاپ، حتي با موبايل.
براي من هنوز فيلم ديدن پديده اي چند نفري است حداقل دونفري. يك موضوع اجتماعي است و سينما برايم خيلي خيلي مهم است براي ديدن فيلم خوب ( كه البته محروميم از اين نعمت در اينجا) هنوز نميتوانم شبي كه فردايش تعطيلم با خوشحالي وقتي همه خوابند تبلت را بگيرم دستم و در حالي كه دارم كنار بخاري گازي دو شعله چاي ميخورم فيلم هاي دوست داشتني ام را نگاه كنم. من تنهايي از ديدن فيلم لذت نميبرم و خيلي برايم جالب است كه خيلي ها ميتوانند تنهايي از فيلم كيف كنند و حالش را ببرند. چند وقت پيش نشستم و فيلمي را تا آخر ديدم قشنگ بود و جاهاي خيلي خوبي داشت كه من بايد آنجا ها ابراز احساسات ميكردم و يا بقيه را ميديدم كه كجاها برايشان قشنگ تر است و كجاها ميخواهند از خودشان احساس بروز دهند اما تنها بودم و آن وقت شب همه خواب بودند و من در واقع نصفه و نيمه محظوظ شدم از فيلم. شايد اينطوري بگويم بهتر باشد كه فيلم ديدن هنوز براي من مثل فوتبال ديدن است تنهايي به درد نميخورد و مزه ندارد و انگار لذت فيلم ديدن براي من وقتي كامل ميشود كه بتوانم واكنش عده اي را كه كنارم هستند و دارند فيلم را ميبينند، ببينم و يك عده احساساتم را تاييد كنند يا رد كنند و بعد از فيلم بنشينيم و درباره ي فيلم حرف بزنيم و چاي بخوريم. يك وقت هايي خانوادگي فيلم هندي ميديديم عمومن من و پدرم و برادرانم و گاهي مادرم. يك طيف سني چهل سال تا ده سال. گروه خوبي بوديم. الان هر وقت آهنگ هاي آن فيلم ها را جايي ميشنوم ياد گروه خوب فيلمي مان ميافتم و واكنش هاي هركداممان.
چند روز پيش پي بردم موسيقي هم براي من همين است. گاهي توي راه وقتي دارم ميروم خانه درتاكسي از موبايلم آهنگ ميشنوم. اما هيچ وقت آن لذتي را نميدهد كه آن وقت ها با همكلاسي هاي دبيرستان هايده و مهستي گوش ميداديم و با هم ميخوانديم و يا دوران دانشگاه با آن دستگاه كهنه و قديمي مان. شاهدش هم مال دو سه روز پيش است كه به خاطر سردي هوا همه مان جمع شده بوديم در اتاقي كه بخاري روشن بود و چاي هم بود. تلويزيون روشن بود و وسط حرف زدن هايمان آهنگي از مهستي پخش شد. چند نفر گفتند واي…. اين يكي را خيلي دوست داشتم يادش به خير و بعد با هم خوانديمش و من خيلي لذت بردم.
برادر كوچكم و خيلي از جوان ترها خيلي وقت ها در حالي كه پاهايشان را دراز كرده اند زير پتويشان و دارند تخمه اي چيزي ميخورند فيلم ميبينند و هيچ احتياحي ندارند به اينكه يكي باشد و بعضي جاها با هم بخندند يا هيچان زده شوند يا اوووف بگويند، شايد چون جوانتر ها آنقدر دور همي دارند كه جبران ميكند تنهايي فيلم ديدنشان را، ميروند فوتبال، برنامه ميريزند ميروند خريد، دوست پسر و دختر دارند… شايد اين خاصيت بالا رفتن سن است كه هر چه ميگذرد تو بيشتر ميچسبي به عده اي خاص و دايره ات كوچك ميشود و هر چه ميگذرد خيال ميكني ديگر حال نميدهد چاي يك نفره. فيلم يك نفره، آهنگ يك نفره شايد هم خاصيت اينست كه حالا آدم ها چه جوان چه پير وقت زيادي براي همديگر ندارند حتي براي اينكه با هم فيلم ببينند و سعي ميكنند اوقات خوب شبانه روز را درس بخوانند يا كار كنند يا بروند رستوران يا در خانه غذا بپزند و هر وقت خسته بودند و دلشان تفريح ساده ميخواست بنشينند فيلم ببينند. بعد فكر ميكنم كه الان بابايم با پنجاه و اندي سال سن خيلي بايد تنها باشد كه سالهاست آهنگ تك نفره ميشنود، فيلم هايش باب ميل بقيه نيست، مامانم كنارش نيست ونه فيس بوك دارد نه اينيستاگرام نه توييتر نه هيچ چيز ديگر كه وصلش كند به دنياي مجازي كه برود و تنهاييش را كم كند. آنقدر تنهاست كه گاهي زنگ ميزند و تا تمام شدن كرديت موبايلش يك ريز حرف ميزند.

یک دیدگاه برای ”شايد آدميزاد بايد عادت كند به تنهايي تجربه كردن هر چيز.

  1. مروارید می‌گوید:

    تصور من این است که بعضی ها انگار ذاتاً تک نفره اند و بعضی جمعی و بعضی دونفره فقط! من خودم از جوانی هم تنهایی فیلم می دیدم . حتی سینما هم تنهایی می رفتم که همه تعجب می کردند . موسیقی را زیاد دوست ندارم (که خیلی خصلت بدی است) مگر اینکه جمعی باشد و خیلی هم شاد باشد .
    شما انگار خیلی جمعی هستی و همین باعث می شود همصحبت و معاشر خوبی برای آدم ها تک نفره باشی

  2. ملیحه می‌گوید:

    تا حدی با نظر مرئارید موافقم ولی من میگم ما آدما بسته به شخصیتمون بعضی کارهارو جمعی یا فردی انجام میدیم. من فیلم تنهایی میبینم ولی دیدن فیلم با یه نفر دیگه لذت بخشه منتها چون سلیقه من تو فیلم با بقیه فرق داره تنهایی میبینم. در عوض اصلا دوست ندارم تنهایی برم رستوران یا کافه برعکس دوستانم برای من رستوران و سینما یه کار جمعی هست!
    ولی اونم اگر لازم باشه تنها انجام میدم. فکر کنم تو دنیایی امروز گاهی حتی لازمه

  3. soode می‌گوید:

    بله … بيشتر به شخصيت هر آدمي بستگي داره و شرايط. منم موافقم كه گاهي لازمه

  4. پویا می‌گوید:

    به نظر من تنهایی از نمای کلی یه نوع مجازاته ک در بعضی مواقع به صورت تشویق و یا حس ارامش و هر چیز دیگه ای به کار میره
    پس بهتره ادم دلیل تنهاییشو بدونه یعنی به یه دلیل کرده و نکرده تنهایید
    یا سر دلیلش محکم بایستید و ازش دفاع کنید و یا با تنهایی مبارزه کنید در بیشتر مواقع حفظ غرور دلیل تنهاییه ادم هاست نوعی خود پسندی که کسی را در شان خود نمیبیند
    اما دلیل درد تنهایی من خیلی نادر است و تاحالا کسیو هم درد خودم ندیدم نه فیلمی نه شعری نه…
    من به دلیل خیانتی که به یه فرشته کردم خودمو محکوم به تنهایی و مقاومت در برابر نیازها و خواست های انسانی ام کردم…شاید که یاد و وجدانم فروکش کند

  5. soode می‌گوید:

    گاهي بايد خودتو ببخشي غير از اين چاره اي نيست اگر نبخشي زندگي هر روزش سخت تر از ديروز ميشود.

بیان دیدگاه